سروقامتان تاریخ

                          

 هفته دفاع مقدس که یادآور روزهای تبلور مردانگی و حماسه آفرینی رزمندگان اسلام و پیروزی های غرور آفرین کفرستیزان سپاه توحید در برابر سپاه شرک و استکبار جهانی است ، پیش روی دلدادگان و دلباختگان شهدا و جامعه بزرگاسلامی قرار دارد . بی گمان در کتاب بزرگتاریخ سرشار از عشق و حماسه این سرزمین مقدس تا ابد ثبت و ضبط است که وقتی پلیدان و سیاه کاران ، بر این کشور مقدس تاختند ، مردان و زنان پاک سرشت و جوانان نیک اندیش و خداباور به فرمان امام  و مراد خویش راهی شدند تا از راه راستین هدایت و شرافت پاسداری کنند و گلوله های شهامت خود را بر قلب دشمنان این مرز و بوم روانه سازند . امروز اگر نظام اسلامی ، پرافتخار و سرافراز برای نیل به آرمان های مقدس و فراهم آوردن پیروزی و موفقیت و ساختن جامعه ایمانیان در سراسر جهان به پیش می رود و هیچ گاه در برابر نظام سلطه و جهان استکبار ، شکست و خواری را پذیرا نشده است ، مرهون خون شهیدان و ایثار آن سرو قامتان تاریخ و مقاومت و آزادگی فرزندان این قوم خدایی است که یاد و خاطره شان هر از یادها نمی رود و هیچ گاه در این سرزمین فراموش نخواهند شد.اما آنچه در این روزها که عرصه جنگ نرم دشمن و رویارویی روانی جبهه استکبار با نظام اسلامی است مهم می نماید اینکه ، مردم ولایت مدار ، بصیر و خداگونه ایران اسلامی که همواره دل در گرو شهیدان والا مقام دفاع مقدس دارند ، به نیکی دریافته اند که توطئه های استکبار جهانی برضد این ملت مظلوم اما شور انگیز ، هر تمامی ندارد و باید همواره آماده مقابله نیرنگهای پیوسته خصم باشند که رهبر فرزانه فرموده اند : (( آن چیزی که شخصا در آن هیچ تردیدی ندارم ، این است که ما اگر بخواهیم این انقلاب و این بنای اسلامی را اسلامی ن داریم ، تا صد سال دیگر هم از دشمنی ابر قدرت ها و تصمیم آن ها بر قلع و قمع این بنا ذره ای کم نخواهد شد... نیاز دراز مدتشان این است که این کانون معنویت نباشد ، حالا نبودش هم دو گونه است ، یا بتواند با تبلیغات و انواع و اقسام تدابیری که دارند از لحاظ کیفیت تغییرش بدهند ، یا اگر نمی توانند ، آن را محو فیزیکی نمایند .)) بی تردید خواهیم توانست دست در دست هم ، توطئه خصم را به خودشان بازگردانیم  و بنای مقدس جمهوری اسلامی را در سایه سار راهبری های عالمانه و مجاهدانه مقام معظم رهبری به انقلاب جهانی حضرت ولی عصر (عج) پیوند زنیم. انشاءالله

سعادت سپید

                             

 

سبز آمدی ، سرخ رفتی ، حال آنکه سپید سپید زیستی و صداقت ، یگانه واژه ای است که برازنده نام توست . تو از زلالی آینه ، هر آینه فراتری . در تو کرامت باران موج می زند . با تلاوت قرآن، هم  آغوشی و دست هایت ، مونس آسمان مدینه اند . ۶۵ سال ، عاشقانه زیستی و ۳۴ سال را صادقانه امامت کردی تا پر دانه های نجابتت به انگور زهز آلود آغشته شد. ای سعات سپید ! شب شهادتت اشک میریزیم و ستایش میکنیم غربت ستودنی ات را . از کدام برکه نوشیده ای که دست در دست ملائکه ، بال و پرت رهسپار بهشت جاودان شد ؟... ای انیس مدام سجاده و همنشین شبانه قرآن ! آفتاب عظمتت همیشه برفراز آسمان مسلمانان ، روشنایی بخش خواهد بود... ای ششمین ستاره تابناک امامت و ولایت ، صادق آل محمد (ص) ! نام بلندتان را با افتخار به دل ها غریب مان می سپاریم ...

 

آیینه دل

                                              

 خدایا می دانی که تار و پود وجودم با مهر تو سرشته شده است و از لحظه ای که به دنیا آمده ام، نام تو را در گوشم خوانده اند و یاد تو را بر قبلم گره زده اند. هرگاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد ، تو او را خراب کردی. خدایا!به هرکه و به هرچه دل بستم ، تو دلم را شکستی. عشق هر کسی را به دل گرفتم ، تو قرار از من گرفتی. هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم ، در سایه امیدی و به خاطر آرزویی برای دلم امنیتی به و جود آورم ، تو یک باره همه را بر هم زدی و در توفان های وحشت زای حوادث رهایم کردی تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیر امیدی نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم... تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و بجز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم و جز در سایه توکل به تو آرامش و امنیت احساس نکنم . خدایا! تو را بر همه این نعمت ها شکر می کنم. 

                                                                فرازی از مناجات شهید چمران

 

بانوی آب و آیینه

                                 

 

ای مریم آل رسول(ص)! ای سنگ صبور مدینه! ای یاور پدر و شریک  غم های برادر! ای فاطمه دوم ! میلاد پربرکت و نورانی ات ، دوباره حیات را در رگهای گیاه به گردش در آورد و بر نغمه عندلیبان چمن، جکامه بخشید. میلاد تو بر بساط تاریک زندگی، نور پاشید و باغ رسول (ص) دوباره رونق گرفت.به یمن تو ، آسمان با زمین مهربان تر شد و ابرهای عاطفه دوباره طراوت گرفتند. میلاد مسعود تو که تپش روح آب و  آیینه است را پاس می داریم.ای بانوی آب و آیینه ! آن گاه که از خیابان های شلوغ شهر خسته می شویم ، به کوچه باغ های حرم تو پناه می آوریم و در سایه سار ملکوتی آن ، نفسی تازه می کنیم. ضریح نورانی ات را در آغوش می گیریم و از میان شبکه های آن ، مزار مطهر تو را تماشا  می کنیم. باورمان نمی شود ! آیا واقعا تو اینجا آرمیده ای؟ آیا به این سادگی به زیارت تو آمده ایم ؟ تو که زیارتت ، همسان زیارت یاس گمشده مدینه است! حرم تو غریبه نوازترین آشیانه شهر است که همه کبوتران خسته و سرزیر پر برده را ، به سوی خود می کشد و اینک ، در روز میلاد تو ، دوباره به آشیانه ات پناه می آوریم و ولادتت را تبریک می گوییم...

وقت تماشا

                               

                              جای تان تنگ ، دل های تان وسیع

خاطرات تفحص 2

اوایل سال ۷۲ بود و گرمای فکه . در منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی ، بین کانال اول و دوم ، مشغول کار بودیم . چند روزی میشد که شهید پیدا نکرده بودیم . هر روز صبح زیارت عاشورا می خواندیم و کار را شروع می کردیم .گره و مشکل کار را در خود می جستیم . مطمئن بودیم در توسلهایمان اشکالی وجود دارد . آن روز صبح، کسی که زیارت عاشورا می خواند ، توسلی پیدا کرد به امام رضا (ع) . شروع کرد به ذکر مصائب امام هشتم و کرامات او . میخواند و همه زار زار گریه می کردیم . در میان مداحی ، از امام رضا طلب کرد که دست ما را خالی برنگرداند. ما که در این دنیا تمام خواسته و خواهشمان فقط بازگردان این شهدا به آغوش خانواده هایشان است و ...هنگام غروب بود و دم تعطیل کردن کار و برتن به مقر . دیگر داشتیم نا امید می شدیم . خورشیدمی رفت تا پشت تپه ماهورهای رو به رو پنهان شود . آخرین بیلها که در زمین فرو رفت ، تکه ای لباس توجهمان را جلب کرد . همه سراسیمه خود را به آنجا رساندند . با احترام و قداست شهید را از خاک در آوردیم . روزی ای بود که آن روز نصیبمان شده بود. شهیدی آرام خفته به خاک. یکی از جیبهای پیراهن نظامی اش را که باز کردیم تا کارت شناسایی و مدارکش را خارج کنیم ، در کمال حیرت و ناباوری ، دیدیم که یک آینه کوچک ، که پشت آن تصویری نقاشی شده از تمثال امام رضا (ع) نقش بسته به چشم می خورد. از آن آینه هایی که در مشهد اطراف ضریح مطهر می فروشند . گریه مان درآمد . همه اشک می ریختند . جالب تر و سوزناکتر از همه زمانی بود که از روی کارت شناسایی اش فهمیدیم نامش (سیدرضا) است . شور و حال عجیبی بر بچه ها حکمفرما شد . ذکر صلوات و جاری اشک ، کمترین چیز بود. شهید را که به شهرستان ورامین بردند ، بچه ها رفتند پهلوی مادرش تا راز این مسئله را دریابند . مادر بدون اینکه اطلاعی از این امر داشته باشد ، گفت :

            (( پسر من علاقه و ارادت خاصی به حضرت امام رضا (ع) داشت ...))

یا اباصالح (عج)

                      

    یابن الحسن (عج) ،

            یا این دل شکسته ما را صبور کن   /   یا اینکه به خاطر زینب (س) ظهور کن

            امشب بیا که روضه بخوانی برایمان  /   امشب بساط گریه مارا تو جور کن

            یا چند صفحه مقتل کرب وبلا بخوان   /    یا خاطرات عمه خود را مرور کن

            دیگر بتاب از افق مکه ، ماه من  /   دل های شیعه را پر ز حس غرور کن ....

     

              اللهم عجل لولیک الفرج به حق زینب کبری (س)

یا حضرت معصومه (س)

مهر ماه را به نام حضرت معصومه (سلام الله علیها) میبندیم.

سلام بر کریمه ی آل عبا ، شفیعه ی روز جزا ، زینب امام رضا ...

 صلی الله علیک یا فاطمة المعصومه (سلام الله علیها )

ای مظهر شرافت و ای مایه حیا

ای بر سر عفاف و ادب سایه حیا

ای همدم عطوفت و ای همنشین مهر

ای زینت شرافت و پیرایه حیا

هم مادر کرامت و هم دایه حیا

ای قله رفیع نجابت که بوده ای

رکن عفاف و مکرمت و پایه حیا

هم زائران کوی تو ، همپایه شرف

هم محرمان کوی تو همپایه حیا

ای مایه اصالت و سرمایه ادب

وی مایه محبت و سرمایه حیا

ما وصف خاندان شما خوانده ایم و بس

در سوره کرامت و در آیه حیا

من تشنه زلال فروغ محبتم

خورشید من بتاب که در عصر ظلمتم