تازیانه ی رعد
وای مادرم

آری ، تنها آسمان است که میفهمد چه می گویم ، تنها اوست که هم راز حزن فاطمه(س)است تنها او.....زیرا آسمان زخم تازیانه ی رعد را بارها و بارها بر پیکرش لمس کرده و درست چیزی پس از سکوتی معنادار، از فحوای جان فریاد بر می آورد . اما باز هم آسمان با آن همه عظمتش کودکی است، زیرا داغ تازیانه را چند لحظه ای بیش نمی تواند برتابد . آنچنان نعره می کشد که زهره ی زمین پاره می شود. اما فاطمه(س) که به ایوب درس صبر می داد و به یعقوب نوشداروی آرامش می نوشاند باید آرام می بود و حنظل تازیانه را با کاسه ی صبر جرعه جرعه مینوشید. آن کودک آسمان نیست که زخم تازیانه رسوایش کند . زهرا (س) ست ... کسی که چشمانش شب چراغ خلوت علی (ع) است و نوای او غزل روح انگیز شبستان خیالش! نباید امیدش را ناامید کند! زهـــــــــــرا(س) ست............

(صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین)