تازیانه ی رعد

                                     وای مادرم

      

آری ، تنها آسمان است که میفهمد چه می گویم ، تنها اوست که هم راز حزن فاطمه(س)است تنها او.....زیرا آسمان زخم تازیانه ی رعد را بارها و بارها بر پیکرش لمس کرده و درست چیزی پس از سکوتی معنادار، از فحوای جان فریاد بر می آورد . اما باز هم آسمان با آن همه عظمتش کودکی است، زیرا داغ تازیانه را چند لحظه ای بیش نمی تواند برتابد . آنچنان نعره می کشد که زهره ی زمین پاره می شود.  اما فاطمه(س) که به ایوب درس صبر می داد و به یعقوب نوشداروی آرامش می نوشاند باید آرام می بود و حنظل تازیانه را با کاسه ی صبر جرعه جرعه مینوشید. آن کودک آسمان نیست که زخم تازیانه رسوایش کند . زهرا (س) ست ... کسی که چشمانش شب چراغ خلوت علی (ع) است و نوای او غزل روح انگیز شبستان خیالش! نباید امیدش را ناامید کند! زهـــــــــــرا(س) ست............

وای مادرم

فروردین ماه را با نام حضرت فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) میبندیم.

سلام بر مادر سینه زنان.... سلام بر بانوی آب و آینه....

صلـــــی الله علیک یا صدیــــــــقه کـــــــــبری (س)

                            

          (( یا رب فاطمه بحق فاطمه اشف صدر فاطمه بظهور الحجه))

شـب تــاریــک کــنـــار تــو بــه ســـر می آیـد
 
نــام ِ زهــرا بــه تــو بــانـــو چـه قــدر می آیـد

   آبـرو یـافته هر کس بـه تـو نـزدیک شده ست

خـار هــم پـیـش شمـا گـل بـه نـظـر می آیـد

 و نــبـوت بـه دو تـا مـعـجــزه آوردن نـیـسـت !

از کـنـیـزان تــو  هـم مــعــجــزه بــر می آیـد

بـه کـسی دم نــزد امــا پـدرت می دانست

 وحی از گـوشـه ی چـشمــان تـو در می آید

پـای یـک خــــــــــــط تعـالـیـم تو بـانـو بـخـدا
عـمـر صـد مـرجـع تـقـلـیـد بـه سـر می آیـد

مـانـده ام تـــو اگــــر از عــرش بـیـایی پــایین

چـه بـلایـی بــه ســر اهـل نــظــر می آیــد؟!

مانده ام لحظه ی پیـچیدن ِ عطـر تـو به شهر

مـلــک الــمــوت پـی ِ چـنـد نــفـــر می آیـد؟!